من و جدا شدن از درگهت...

یابن الحسن:

من و جدا شدن از درگهت خدا نکند

خدا هر آنچه کند ، از توأم جدا نکند

جواب ناله ی دلهای خسته بر لب توست

که را صدا کند آن کاو تو را صدا نکند

رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر

تو را به قطره ی اشکی ز خود رضا نکند



موضوعات مرتبط: دلنوشته ، شعر مهدوی ، گالری تصاویر ، ،

برچسب‌ها:

اقای من

" يــا صاحـــب الـــزمــــان "

 

آقاي مـن !

مــولاي مـن !

از قـديــم گفته انـد :

" خلايـــق هــرچه لـــايــق " بي راه نگـــفـته انــد .

اقرار مـــي کنيم هنوز ليـــاقت حضور در محـــضر شما را پيدا نکرده ايــــم

که اگرغيـــر از اين بـــود

هم اينـــک در زمان ظهـور و در حـــضور شما به سرمي برديـــم .

" از ماســت که برماســــت "

آري، ما مـــستحق بلــــاي غيبـــتيـم ؛

سزاوار چنــيـن سرنوشــتي هستـــيم ؛

تــو را نخواســته ايم ؛ به بي امامـــي " عــادت " کـرده ايم ؛

هنــوز باورمان نــشــده

 

" تا نيايي گره از کـار بشر وا نــشــود " 

 


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، گالری تصاویر ، ،

برچسب‌ها:

گوئیا...

 

گوئیا هیچ کسی طالب دیدار تو نیست….

 

اصلا انگار کسی  و بیمار تو نیست…

 

همه مشغول خودو کار خودو یار خودنند….

 

مدعی هست فراوان و کسی یار تو نیست…



موضوعات مرتبط: شعر مهدوی ، گالری تصاویر ، ،

برچسب‌ها:

بیا.....

                          بیا بر دل ما کن نگاه مهدی جان

                          بیا که خسته شدیم از گناه مهدی جان

                                                                                           دلم ز عشق وجودت ببین چه می سوزد

                                                                                               بود شراره ی اشکم گواه مهدی جان



موضوعات مرتبط: دلنوشته ، شعر مهدوی ، گالری تصاویر ، ،

برچسب‌ها:
[ ]

انتظار...

هر جمعه به جاده آبي نگاه مي كنم

و در انتظار قاصدكي مي نشينم كه قرار است خبر گامهاي تو را براي من بياورد،

گام هاي استوار و دستهاي سبزت را.

اگر بيايي، چشمهايم را سنگفرش راهت خواهم كرد.

تو مي آيي و در هر قدم، شاخه اي از عاطفه خواهي كاشت

و قاصدكي را آزاد خواهي كرد.

تو مي آيي و روي هر درخت پر شكوه لانه اي از اميد،

براي كبوتران غريب خواهي ساخت.

صداي تو، بغض فضا را مي شكافد.

فضاي مه آلودي كه قلب چكاوكها را از هر شاخه درختش آويزان كرده اند.

تو با دستهايت بر قلبهاي شقايق ها رنگ سبز اميد خواهي زد

و با رنگ پر معناي دريا خواهي نوشت:" به نام خداي اميدها"!

تو مي آيي در حالي كه دستهايت پر از گلهاي نرگس است.

تو دل سرد يكايك ما را با نواهاي گرمت آفتابي مي كني

و كعبه عشق را در آنها بنا خواهي كرد.

دست نوازش بر سر ميخك هايي خواهي كشيد كه باد كمرشان را خم كرده است.

تو حتي بر قلب كاكتوسها هم رنگ مهرباني خواهي زد

تو مي آيي و با آمدنت خون طراوت و زندگي در رگهاي صبح جريان پيدا خواهد كرد...

تو مي آيي اي پسر فاطمه ،

يوسف زهرا يا مهدي.

به اميد آن روز!



موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

برچسب‌ها:
[ ]

برای امام عصر (عج)

نه من که پیش نگاهت جهان به خاک افتد

زمین به سجده درآید،زمان به خاک افتد

شب ظهور تو ای آخرین ستاره ی عدل

یه پای بوس تو هفت آسمان  به خاک افتد

تو آن دلیل درخشان،حقیقت نابی

که در حضور تو و هم وگمان به خاک افتد

بر آستان تو سیر می نهیم ای موعود

که مهر و ماه بدین آستان به خاک افتد

تو بی کرانه ی عدلی و در برابر تو

درخش ظلم کران تا کران به خاک افتد

به ذوالفقار عدالت نشان تو سوگند

که ظلم در قدم داستان به خاک افتد

تو کهکشان عدالت فروغ ایجادی

که با اشاره ی تو کهکشان به خاک افتد

تو ناگهانتری از ناگهان و در قدمت

هزار حادثه ی ناگهان به خاک افتد

بگو به خلق و نام و نشان چه می نازد

که پیش نام تو،نام و نشان به خاک افتد.



موضوعات مرتبط: شعر مهدوی ، گالری تصاویر ، ،

برچسب‌ها:

تنهای اول...

 

 

* چندگاهیست وقتی میگویم:
 «و فی کل الساعة»
دلم می سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست
 * وقتی می گویم:
 «ولیا و حافظا»
احساس می کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است.
 * وقتی می گویم:
 «و قائدا وناصرا»
به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش می بندد.
 * وقتی می گویم:
 «و دلیلا و عینا»
یقین دارم که تو راهنما و ناظر اعمال منی.
 * وقتی می گویم:
 «حتی تسکنه أرضک طوعا»
یقین دارم که روزی حکومت تو بر زمین گسترده می شود و همگی شاهد مدینه فاضله ات خواهیم بود.
 * وقتی می گویم:
 «و تمتعه فیها طویلا»
به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه می خورم و
* چندگاهیست دعای فرج را چندبار
می خوانم. تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد،
 هم اشکم بریزد،
هم در جست و جویت باشم،
 هم سرپرستم باشی،
هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم. وهم احساس کنم خدا در
نزدیکی من است.....
و باز هم از ته دل مخلصانه
 * می گویم :

 '' اللهم عجل لولیک الفرج



موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

برچسب‌ها:

منفعت عطسه

نسیم، خادم امام حسن عسگری (ع) گفت: یک شب بعد از تولد حضرت صاحب الزمان (عج) خدمت ایشان رسیدم و نزد ایشان عطسه کردم حضرت حجت (عج) به من فرمود: یرحَمُکَ الله.

من بسیار شاد شدم .ایشان فرمود: آیا تورا به منفعت عطسه مژده دهم؟ گفتم : آری.

فرمود: هر که عطسه کند تا سه روز از مرگ در امان است.

 

 

برگرفته از کتاب صفای دل

مولف : زهرا برقی



موضوعات مرتبط: زندگی نامه امام زمان(عج) ، معجزات و کرامات امام زمان عج ، ،

برچسب‌ها:

تبرک ساعت به دست مبارک امام زمان(عج)

تبرک ساعت به دست مبارک امام زمان(عج)

 

 

عالم بزرگوار، مرحوم شیخ اسد الله زنجانی از جناب شیخ عبد الصمد زنجانی نقل کرده که فرمود: در یکی از سال ها حدود هشتاد تومان قرض داشتم که، پرداخت آن برایم غیر ممکن بود و زندگی بر من بسیار سخت می گذشت.

مشغول توسل به حضرت بقیة الله شدم. شبی حضرت صاحب الزمان «عج» را در خواب زیارت کردم. ایشان دست مبارکش را دراز کرد و فرمود: ساعتت را به من بده! من هم ساعتم را به ایشان دادم، ساعت را در دست گرفته و دوباره به من مرحمت فرمودند.

هنگامی که از خواب برخواستم، بسیار تأسف خوردم که آن حضرت فقط به ساعت من نظر فرمود و از من سوالی نکرد و دلجویی نفرمود.

صبح آن شب به دیدن بعضی از دوستان رفتم. مدتی نشستم. سپس ساعت را از جیبم بیرون آدرده، وقت را نگاه کردم.

شخصی که کنار من نشسته بود، گفت: این ساعت طلا را از کجا آورده ای؟

گفتم: من را چه به ساعت طلا؟! این سات از برنج است و آن را از فلانی خریده ام.

چون به دقت نگاه کردیم، دیدیم ساعت از طلای سرخ است. تعجب کردیم و شخصی را نزد فروشنده فرستادیم تا از او سوال نماید. در جواب گفت: من ساعت برنج فروخته ام و از فلان شخص خریده ام. از فروشنده ی قبلی نیز سوال کردیم، او نیز گفت: ساعت، برنجی بوده است.

پیوسته تحیر و تعجب من زیادتر می شد. ناگاه به یاد شب گذشته افتادم و شرح خوابم را برای حاضرین بیان کردم. آشکار شد که حضرت حجت برنج را به طلای سخ مبدل کرده است.

یکی از حاضرین گفت: شما چه قدر قرض دارید؟

گفتم: هفتاد یا هشتاد تومان.

گفت: این ساعت را به من هدیه فرمایید، من قرض شما را ادا میکنم. من ساعت را به او دادم و قرض هایم را ادا کردم.

برگرفته از کتاب صفای دل

مولف: زهرا برقی



موضوعات مرتبط: زندگی نامه امام زمان(عج) ، گالری تصاویر ، معجزات و کرامات امام زمان عج ، ،

برچسب‌ها:

پست ثابت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم              بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم             به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم

به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم               نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم                ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم                  جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان          مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

 

یا اباصالح المهدی ادرکنی....



موضوعات مرتبط: شعر مهدوی ، ،

برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 19 شهريور 1398برچسب:امام زمان,یا مهدی,حجت,بقیة الله,یاران منجی,صاحب الزمان,قائم,یعسوب المتقین,imam mahdi,Mahdi, ] [ 1:47 ] [ اللهم عجل لولیک الفرج ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد